قند

از نی کلک همه قند و شکر می‌بارم

قند

از نی کلک همه قند و شکر می‌بارم

قطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر تویی
قند تویی زهر تویی ، بیش میازار مرا ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گریه» ثبت شده است


خوشا گریه ، نه این گریه !!

خوشا گریه ی یعقوب که نور بصرش رفت ' چو روزی پسرش رفت...

 

خوشا قصه ی یعقوب !!

که گرگان بیابانی و پیراهن خونین عزیزش همه کذب است...

 

خوشا چاه !!

همان چاه که یوسف به سلامت ز درش باز درآمد

و نه یک قطره ی خون ریخت در آن جا

و نه انگشت کسی گم شده آن جا و کنارش نه تلی بود نه تپه !!

وَ یعقوب ندیده است دمی یوسفِ در چاه ..

خوشا قصه ی یعقوب !!

که گودال ندارد وَ آه از دل آن خواهر غم دیده که از روی تلی دیده که «الشّمر ...»

 

عجب مجلس گرمی شده این جا،

همین کنج اتاقم که به جز من و به جز روضه ی ارباب ،

کسی نیست و انگار که عالم همه جمعند همین جا !

و انگار که این پنجره و فرش و در و ساعت و دیوار، گرفتند دمِ حضرت ارباب:

«حسین جان»