قند

از نی کلک همه قند و شکر می‌بارم

قند

از نی کلک همه قند و شکر می‌بارم

قطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر تویی
قند تویی زهر تویی ، بیش میازار مرا ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است


 زیر باران بیا قدم بزنیم ... حرف نشنیده ای بهم بزنیم

نو بگوییم و نو بیندیشیم ... عادت کهنه را به هم بزنیم

وزباران کمی بیاموزیم ... که بباریم و حرف کم بزنیم

کم بباریم اگر ولی همه جا ... عالمی را به چهره نم بزنیم

چتر را تا کنیم و خیس شویم ... لحظه ای پشت پا به غم بزنیم

سخن از عشق خود به خود زیباست ... سخن عاشقانه ای بهم بزنیم

قطره ها در انتظار تواند ... زیر باران بیا قدم بزنیم


من دلم می‌خواهد
خانه‌ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش
دوست‌هایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو
هرکسی می‌خواهد
وارد خانه‌ی پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ
به من هدیه کند
شرط وارد گشتن
شست و شوی دل‌هاست
شرط آن داشتن
یک دل بی رنگ و ریاست
بر درش برگ گلی می‌کوبم
روی آن با قلم سبز بهار
می‌نویسم ای یار
خانه‌ی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دگر
خانه دوست کجاست؟

 - فریدون مشیری- 

ما غرق خیالات ، از آن « قنـــد فراوان »

یک ذرّه چشیدیم ، که آن هم « شِکر » افتاد


سال ها دل غرق آتش بود و خاکستر نداشت

بازکردم این صدف را بارها ، گوهر نداشت …

از تهیدستی قناعت پیشه کردم سال ها

زندگی جز شرمساری مایه ای دیگر نداشت

هرکجا رفتم به استقبالم آمد بی کسی

عشق در سودای خود چیزی از این بهتر نداشت

بارها گفتی ولی از ابتدای عاشقی

قصه سرگشتگی‌هایت مگر آخر نداشت

سال‌ها بر دوش حسرت‌ها کشیدم بار عشق

هیچ دستی این امانت را ز دوشم برنداشت

کاش می‌آمد و می‌دیدم که از خود رفته ام

آنکه عاشق بودنم را یک نفس باور نداشت

آسمان یک پرده از تقدیر را اجرا نکرد

گویی از روز ازل این صحنه بازیگر نداشت

ناله ما تا به اوج کبریا پرواز کرد

گرچه این مرغ قفس پرورده بال و پر نداشت . . .