قند

از نی کلک همه قند و شکر می‌بارم

قند

از نی کلک همه قند و شکر می‌بارم

قطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر تویی
قند تویی زهر تویی ، بیش میازار مرا ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است


چهل روز شکستن!

چهل روز بریدن!

چهل روز پی ناقه دویدن!

چهل روز فقط طعنه و دشنام شنیدن!

چه بگویم؟

 

چهل روز اسارت؛

چهل روز جسارت؛

چهل روز غم و غربت و غارت؛

چهل روز پریشانی و حسرت؛

چهل روز مصیبت؛

چه بگویم؟

 

چهل روز نه صبری نه قراری،

نه یک محرم و یاری،

ز دیاری به دیاری،

عجب ناقه سواری!

فقط بود سرت بر سر نی، قاری زینب!

چه بگویم؟

 

چهل روز تب و شیون و ناله!

ز خاکستر و دشنام

ز هر بام حواله

و از شدت اندوه

و با خاطر مجروح

جگر گوشه‌ی تو کنج خرابه

همان آینه‌ی فاطمه

جا ماند سه ساله...

چه بگویم؟

 

چهل روز فقط شیون و داغ و

غم و درد فراق و

فراق و ... فراق و ...

چه بگویم؟

 

بگویم، کدامین گله ها را؟!

غم فاصله ها را؟!

تب آبله ها را؟!

و یا زخم گلوگیر ترین سلسله ها را؟

و یا طعنه‌ی بی رحم ترین هلهله ها را؟

و یا مرحمت دم به دم حرمله ها را؟

 

چه بگویم؟...

 

السلام علیک یا اباعبدلله الحسین

فرا رسیدن اربعین حسینی تسلیت باد./


خوشا گریه ، نه این گریه !!

خوشا گریه ی یعقوب که نور بصرش رفت ' چو روزی پسرش رفت...

 

خوشا قصه ی یعقوب !!

که گرگان بیابانی و پیراهن خونین عزیزش همه کذب است...

 

خوشا چاه !!

همان چاه که یوسف به سلامت ز درش باز درآمد

و نه یک قطره ی خون ریخت در آن جا

و نه انگشت کسی گم شده آن جا و کنارش نه تلی بود نه تپه !!

وَ یعقوب ندیده است دمی یوسفِ در چاه ..

خوشا قصه ی یعقوب !!

که گودال ندارد وَ آه از دل آن خواهر غم دیده که از روی تلی دیده که «الشّمر ...»

 

عجب مجلس گرمی شده این جا،

همین کنج اتاقم که به جز من و به جز روضه ی ارباب ،

کسی نیست و انگار که عالم همه جمعند همین جا !

و انگار که این پنجره و فرش و در و ساعت و دیوار، گرفتند دمِ حضرت ارباب:

«حسین جان»